دلتنگی های یک غریبه درغربت

متن مرتبط با «وای به حال» در سایت دلتنگی های یک غریبه درغربت نوشته شده است

تقدیم به عاقای یار

  • زِمستان بود و بی‌تابی، دِلم جایی فَدایی شد... نَفس در سینه خُشکش زد، دِلم با تو هَوایی شد..., ...ادامه مطلب

  • تقدیم به تو که برای من بهترینی

  • محمدجان!  چیزی در سینه ام ، به شکلی بد خیم تو را می خواهد… انگار در دلم حرفی دیگر باقی نمانده تا برایت بگویم تنها یک جمله! "تا ابدیت" دوستت دارم... تو که کنارم باشی معجزه ای در من رخ میدهد به نام آرام, ...ادامه مطلب

  • تقدیم به همسرم

  • روزگار طولانی من بودم وخودم ، درس و کار و یک دنیا فراغتی که هر طور دوست داشتم به بطالت می گذشت ، بعدها همسفر مردی از تبار خوبی ها شدم و او آنقدر خوب بود که کم کم رفتن پی علاقه مندی ها تمام وقتم را پر , ...ادامه مطلب

  • حواسمان به عشقمان باشد...

  •  مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبدیل شودمگذار که حتی آب دادن گل های باغچه ، به عادت آب دادن گل های باغچه بدل شودعشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیستپیوسته نو کردن ِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهان نو شدن است و دگرگون شدنتازگی ، ذات عشق است و طراوت ، بافت عشقچگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟عشق ، تن, ...ادامه مطلب

  • 27 بهمن

  • امروز 27 بهمن 1395 یه صبح دیگه، یه صدایی توی گوشم میگه، ثانیه های تو داره میره، امروزو زندگی کن، فردا دیگه خیلی دیرهبا صدای این ترانه از خواب بیدار شدم، نگاهی به آینه انداختم، برق شوق و انرژی از چشمانم میدرخشید، با خود میگفتم امروز هم خواهد گذشت، پس باید تلاش کنم به بهترین وجه ممکن بگذرد، زنگ تلفن ه, ...ادامه مطلب

  • حال من و تو

  • حال مــن و تــــوحال عقربه های ساعتی استکه مدام از پی هم می دوندتا شـــایدمگر معجزه ای شود و ساعتی یکباریکدگر را در آغوش کشندهر چند برای لحظه ایلحظه ای هرچند کوتاهاما فراموش نشدنیاز همان لحظه هاکه نمیتوان از کنارشان گذشتبه همین سادگی ها.دویدن و نرسیدنسهم من بود و تو بود و آن دو عقربه.کاش یا عشق عقربه ها جور دیگری بودیا عشق من و توو یا این سرنوشت لعنتیکه کسی برای نوشتنش سوالی از من و تو نکرد.اینگونه یا ساعت از حرکت باز می ایستادیا این روزگار لعنتیو یا این تکاپوی رسیدن راشیرینی وصل پایان می داد.,حال من و حال تو همرنگ بود,وای به حال,دانلود آهنگ خوش به حال من و تو ...ادامه مطلب

  • شعری از کاظم بهمنی

  • شعر اول از کاظم بهمنی:  پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم داشتم یک عصر بر می‌گشتم از عبدالعظیم ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ از کنارت رد شدم آرام، گفتی: مستقیم! زل زدی در آینه اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق گفت مجری بعد" بسم الله الرحمن الرحیم:" یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم: "سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم" شیشه را پایین کشیدی، رند بودی از نخست زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز: "با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم" گفتم آخر شعر تلخی بود ، با یک پوزخند گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم   شعر دوم :جوابیه شاعری ناشناس بر شعر کاظم بهمنی:  در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم» زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند,شعری از کاظم بهمنی,شعر از کاظم بهمنی,شعری زیبا از کاظم بهمنی ...ادامه مطلب

  • ابهام

  • ابهام یعنی گذر از علایق رد شدن از خواسته ها پذیرفتن شکست سر به گریبان بردن ،تعظیم مقابل نا امیدی ها پشت به خورشید رو به تاریکی شدن ابهام را از خود دور کن پاهای تو تا هنگامی که در حصارطراوت افکار ذهن شاداب تو باشند توان نگه داشتن تن تو را تا همیشه دارند،همیشه گرما گرم لحظه های سبز باش کام شیرین خود را تلخ اتفاقات نیفتاده و ثانیه های رقم خورده نکن،تنها تو و فقط تویی که آینده را میسازی پس معمار خوبی باش.,ابهام,ابهام لینک,ابهامات دین,ابهام زدایی,ابهامات,ابهام چیست,ابهام اليد,ابهامات قرآن,ابهام القدم,ابهام تناسلی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها