برای کودک درونم

ساخت وبلاگ
موجود دوست داشتنی زندگی من سلام 

خوش آمدی به جمع دو نفره ی من و پدری که نمی دانی چقدرررر ذوق آمدنت را دارد...

خوش آمدی در وجود منی که الان در پوست خود نمیگنجم...

مادر بودن، نمیدانی این کلمه ی چهار حرفی که وجودش تنها از بودن تو سرچشمه میگیرد چه لذتی دارد..

اینکه ازین به بعد در کنار زن و همسر ؛ مادر هم شده ام..

مادری که برای تکمیل پازل خوشبختی اش یک موجود کوچک بغلی مثل تورا کم داشت..

خدا را شکر که آن هم خدا هدیه داد..

چقدر کار برای انجام دادن داریم..

باید برایت اسم انتخاب کنم..

آخ چقدر محشر میشود، اگر اسمی که من برایت انتخاب میکنم، کنار فامیلی پدرت در شناسنامه ات ذکر شود..

اینکه به اسم کوچک صدایت کنم و قربان صدقه ات بروم..

وقت زیادی ندارم، این روزها باید لالایی گفتن را تمرین کنم، تا عادت کنی به آغوش گرم مادرانه ام..

نمیدانی از همین الان که شاید به قدر یک بند انگشت در وجودم جوانه زده ای، از همین چند هفته ای که فهمیده ام هستی، از همان لحظه ای که پی برده ام که دارمت، چقدرررر خدارا شکر کرده ام؟؟؟

دختر میشوی یا پسر؟ 

نمیدانم ولی پدرت میگوید، سالم باشد جنسیتش مهم نیست..

ولی من که میدانم عااااشق دختر است، میگوید اگر دختر باشد باید به تو برود، یکی شبیه من در ابعاد کوچک تر...

وای اگر پسر بشوی چقدرررر دوست دارم شبیه پدرت شوی، همااااان قدر خوب و آرام و دوستداشتنی..

همین قدر سربه راه و خواستنی..

عزیز روزهای قشنگم، تو نمیدانی این درد هایی که من برای آمدنت متحمل میشوم، شیرین ترین دردهای زندگی من هستند...

شمارش معکوس عاشقی شروع شده و من از همین ساعت تا لحظه ی تولدت به انتطار جنینی خواهم نشست که قرار است بار دیگر به زندگی ام عشق بزند..

وای نمیدانی چقدددرررر لذت دارد داشتن یک خانواده ی کوچک سه نفره...

دلتنگی های یک غریبه درغربت...
ما را در سایت دلتنگی های یک غریبه درغربت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6payizekhatereham2 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 25 اسفند 1397 ساعت: 8:42