میخواهم

ساخت وبلاگ
می خواهم قلم را برقصانم،واژه ها را به بازی بگیرم ،جمله ها را ببوسم،قافیه را ببازم.
کوچه باغ کودکی،خیابان های شلوغ نوجوانی طی شده اند، میان ترافیک سنگین جوانیم سر چهار راه تردید خیره به چراغ راهنما نفس نفس می زنم.
نیمی از راه را آمده ام چه خوب چه بد گذشت،فقط مشتی خاطرات به جا مانده،که هر از گاهی سر را به عقب می چرخانم و نگلاهی گذرا ولی عمیق به چند چونشان می اندازم،بعضی هاشان بی اختیار تبسم کوتاهی را روی لبانم سوار میکنند،بعضی هاشان بغض می شوند مثل گرگ گلویم را پاره می کنند.
اما بعضی هاشان مثل یک خواب سفیدند،آرام پر از سکوت سنگینی که فضا را پر کرده.
همیشه اضطراب این خاطرات سفید را دارم،ترس اینکه لکه ای سیاه مهر بطلانی شود بر سپیدیه رویایم.
مثل معماری که ترس لرزش دستانش و ناتمام ماندن پازل دومینو شیرینیه کارش را به پایان موکول میکند پایانی که هرگز نمی رسد.
ولی همین رویای مطلقاًسفید است که گذشته مرا شکل داده حال مرا تعریف میکند و آینده ام را میسازد و سمت حرکت مرا نمایان میکند.مانند چراغ راهنماییه سر چهار راهی که جوانی خیره به آن انتظار سبزیه چراغ را میکشد.
از زردیش احتیاط از سرخیش قاطعیت را آموخته ام حالا منتظر رنگ سبزم.

دلتنگی های یک غریبه درغربت...
ما را در سایت دلتنگی های یک غریبه درغربت دنبال می کنید

برچسب : میخواهم زنده بمانم,میخواهم چاق شوم,میخواهم مسیحی شوم,میخواهم به, بپیوندم,میخواهمت,میخوام بمیرم,میخواهم ازت دور شوم,می خواهم پولدار شوم,میخواهم پناهنده شوم,میخواهم اسهال شوم, نویسنده : 6payizekhatereham2 بازدید : 129 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 11:38